این ازعکس های معدودیه که من سه ساله نشسته و داداشمو که تنها یکسال از من بزرگتره و ایستاده رو نشون میدهیک خونه بزرگ که با عمو ها و مادر بزرگ پدری اونجا زندگی می کردیمده پونزده تا نوه که باهم در یک حیاط باغ مانند تا شب سر و کله هم میزدیماز این نظر بسیار خوشبخت بودم و انواع شیطنت ها و بازی ها بود که از بزرگتر ها یاد می گرفتیم و به کوچکتر ها یاد می دادیمهر شش ماه یکبار برای مصرف همه در تنور نون پخته می شد و بساط رب و رشته بریدن و غوره گرفتن و قربانی هر سال برپا بود.کفتر و مرغ و غاز و بوقلمون و جوجه تیغی و لاک پشت و گربه و قناری و ماهی قرمز حوض و اردک هم با ما زندگی میکردند! اون لاله ها جهاز مادر من و زن عموی بزرگ ترم هست جالبه که سماور برقی هم به عنوان کالای لوکس دکوری مشاهده می شود نوشته شده در شنبه هفتم بهمن ۱۳۹۶ساعت 19:45 توسط مرتضی (پونی سابق!)| یک تبسم کافیست!...
ما را در سایت یک تبسم کافیست! دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : pppooonnnyyyo بازدید : 106 تاريخ : يکشنبه 15 بهمن 1396 ساعت: 1:35